کبوتر پیشگامان

کبوتر پیشگامان

آخرین نظرات

۲۲ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است



به تماشا سوگند

 

و به آغاز کلام

 

و به پرواز کبوتر از ذهن

 

!واژه ای در قفس است

 

حرف هایم، مثل یک تکه چمن روشن بود

 

من به آنان گفتم

 

« آفتابی لب درگاه شماست

 

«.که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد

 

و به آنان گفتم : سنگ آرایش کوهستان نیست

 

همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ

 

در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است

 

که رسولان همه از تابش آن خیره شدند.

 

پی «گوهر» باشید

 

لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید

 

و من آنان را، به صدای قدم پیک بشارت دادم

 

و به نزدیکی روز

 

و به افزایش رنگ

 

به طنین گل سرخ

 

پشت پرچین سخن های درشت

 

و به آنان گفتم

 

هر که در حافظه ی چوب ببیند باغی

 

صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی خواهد ماند

 

هرکه با مرغ هوا دوست شود

 

خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود

 

آنکه «نور» از سر انگشت زمان برچیند

 

می گشاید گره پنجره ها را با آه

 

زیر بیدی بودیم

 

برگی از شاخه ی بالای سرم چیدم ، گفتم

 

چشم را باز کنید، «آیتی» بهتر از این می خواهید؟

 

می شنیدیم که به هم می گفتند

 

!سِحر می داند، سِحر

 

سر هر کوه رسولی دیدند

 

ابر «انکار» به دوش آوردند

 

باد را نازل کردیم

 

تا کلاه از سرشان بردارد

 

خانه هاشان پر داوودی بود

 

چشمشان را بستیم

 

دستشان را نرساندیم به سر شاخه ی هوش

 

جیبشان را پر عادت کردیم

 

خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم


ازدرخت شاخه در آفاق ابر،

برگ های ترد باران ریخته !

بوی لطف بیشه زاران بهشت،

با هوای صبحدم آمیخته !

***

نرم و چابک، روح آب،

می کند پرواز همراه نسیم .

نغمه پردازان باران می زنند،

گرم و شیرین هر زمان چنگی به سیم !

گاهی غصه می خوریم یه پروانه  چرا یه روز عمر داره

چه عمر کوتاهی

اما نه عمر اون کوتاه نیست

اون تو  یه روز خیلی کار می کنه

خیلی کار می کنه

با خیلی از گلا همنشین می شه

روی سبزه ها پرواز می کنه

با دوستاش به سفر می ره

از اینجا به اونجا

عشق بازی هم می کنه

تو همین  دوره کوتاه

با کسی دعوا نمی کنه

برای همین هم هست تعدادشون خیلی زیاده

چه رنگ های قشنگی هم دارند

از کنارت که پرواز می کنند هیچ صدایی ندارند

نور را خیلی دوست دارند

همینه که اگر یه جایی چراغی روشن باشه

هزار هزار گرد آن پرواز می کنند

و خیلی هاشون  هم می میرند

عاشق نورند

یه روز وقت دارند  یه روز

یه روز افتاب می بینند

کاش منم یه پروانه بودم

وقت مردم آزاری نداشتم

همون یه روز را زندگی می کردم

زندگی می کردم

زندگی.....





خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم

تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم

تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم 

ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم

اما...

تو مرا چه دیدی؟

که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟




شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند

عشق بورز به آن ها که دلت را شکستند

دعا کن برای آنان که نفرینت کردند

درخت باش به رغم تبرها 

بهار شو و بخند

که خدا هنوز آن بالا با ماست



اگر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت دلگیر مباش

که نه تو گناهکاری نه او!

آنگاه که مهر می ورزی؛مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می کند

پس خود را گناهکار مبین !

من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد

و تنها یکی سپاسش گفت !

من خدایی می شناسم که ابر رحمتش به زمین و زمان باریده

یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر !


پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند از تو

برای مهربانیت قدردانی می کنند !

 پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش

که این روح توست که با مهربانی آرام می گیرد !

خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ؛

پس به راهت ادامه بده

بشـــکفد بار دگر لالــــه‌ی رنگیـــــــن مــــــراد

غنچه‌ی ســـرخ فرو بسته‌ی دل باز شود

من نگویم که بهاری که گذشت آید باز

روزگاری که به ســـر آمده آغاز شود

روزگار دگری هست و بهاران دگر

کاشــــــــکی آینه‌ای بود درون‌بین که در او

خـــــــویـــــــــــش را مـــی‌دیـــــــــــدم

آنچه پنهان بود از آینه‌ها می‌دیدم

می‌شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد

که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن

پیک پیــــــــــــروزی و امید شدن

شاد بـــــــــودن هنر است

شاد کردن، هنری والاتر

لیک هرگز نپسندیم به خویش

که چو یک شکلک بی‌جان شب و روز

بی‌خـــبر از همـــــــــــه خنـــــدان باشیم

بی‌غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد

شـــــــــــــاد بودن هــــــنر است

گر به شادی تو دل‌های دگر باشد شاد

زندگی صحـــنه‌ی یکتای هنــــــــرمندی ماست

هر کسی نغمه‌ی خود خواند و از صحنه رود

صـــــــــــــحنه پیــــــوســــته به جاست

خرّم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

 ژاله اصفهانی



 

 خجسته میلاد گل سر سبد هستی ،‌نرگس نرجس
یوسف زهرا(س)،دردانه دوران نور چشم عاشقان ،
آرزوی مشتاقان،منتقم ال آلله ،منجی عالم بشریت ، 
صاحب العصروالزمان،حضرت مهدی عج الله تعالی 
 ظهوره روحی وارواح العالمین له الفداء  
 برمنتظران ظهورش مبارک باد 

باز گیتى پاى تا سر، مطلع الانوار شد
مطلع الانوار، گیتى از جمال یار شد

نیمه ى شعبان رسید و مولد مهدى بود
آن شهى، کو خاک راهش گلشن ابرار شد



پروردگارا

به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم .

 دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم .

بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم .

مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند. 

دکتر علی شریعتی

 

 



برچسب‌ها: سخنان دکترعلی شریعتیسخنان آموزندهسخنان کوتاهجملات ناب 

ادامه مطلب